معنی فارسی parallelled

B2

موازی شدن، به معنای اینکه دو یا چند چیز به طور مشابه رخ دهند.

To have similarities or be comparable to something else.

example
معنی(example):

کار هنرمند توسط بسیاری از نقاشان معاصر موازی شد.

مثال:

The artist's work was parallelled by many contemporary painters.

معنی(example):

دستاورهای او اغلب در کتاب‌های تاریخ موازی شده‌اند.

مثال:

His achievements are often parallelled in the history books.

معنی فارسی کلمه parallelled

: معنی parallelled به فارسی

موازی شدن، به معنای اینکه دو یا چند چیز به طور مشابه رخ دهند.