معنی فارسی parallelly
B2به صورت موازی، به معنای انجام کارها به طور همزمان.
In a manner where two or more actions occur at the same time.
- ADVERB
example
معنی(example):
وظایف به صورت موازی انجام شدند تا کارایی افزایش یابد.
مثال:
The tasks were completed parallelly to increase efficiency.
معنی(example):
او این هفته به طور موازی بر روی پروژههای متعدد کار کرد.
مثال:
He worked parallelly on multiple projects this week.
معنی فارسی کلمه parallelly
:
به صورت موازی، به معنای انجام کارها به طور همزمان.