معنی فارسی parentality
B1والدینمداری، ویژگیهایی که والدین در تربیت و هیچگونه بهبود کیفیت زندگی فرزندان خود در نظر میگیرند.
The state or quality of being a parent and fulfilling parental responsibilities.
- NOUN
example
معنی(example):
پدر و مادر بودن به کیفیت تربیت و مسئولیت والدین اشاره دارد.
مثال:
Parentality is the quality of being nurturing and responsible as a parent.
معنی(example):
در جامعه مدرن، کیفیت پدر و مادر بودن در روابط به شدت ارزشمند است.
مثال:
In modern society, parentality is often valued highly in relationships.
معنی فارسی کلمه parentality
:
والدینمداری، ویژگیهایی که والدین در تربیت و هیچگونه بهبود کیفیت زندگی فرزندان خود در نظر میگیرند.