معنی فارسی parentally
B1به طور والدینی، رفتار یا ویژگیهایی که به عنوان یک والد در نظر گرفته میشود.
In a manner that shows care or guidance typically associated with parents.
- ADVERB
example
معنی(example):
این کودک به گونهای والدینی رفتار کرد و از خواهر و برادران کوچکترش مراقبت کرد.
مثال:
The child behaved parentally, caring for his younger siblings.
معنی(example):
او به طور والدینی با دوستانش رفتار میکند و همیشه حمایت میکند.
مثال:
She acts parentally toward her friends, always providing support.
معنی فارسی کلمه parentally
:
به طور والدینی، رفتار یا ویژگیهایی که به عنوان یک والد در نظر گرفته میشود.