معنی فارسی paroxysmalist
B2فردی که به طور خاص در مورد حملات ناگهانی یا دورهای تحقیق و مطالعه میکند.
A specialist who studies paroxysmal or sudden attacks.
- NOUN
example
معنی(example):
به عنوان یک پاروکسیسمالیست، او در مطالعه حملات ناگهانی تخصص داشت.
مثال:
As a paroxysmalist, he specialized in the study of sudden attacks.
معنی(example):
پاروکسیسمالیست نتایجی درباره الگوهای تشنج ارائه داد.
مثال:
The paroxysmalist presented findings on patterns of seizures.
معنی فارسی کلمه paroxysmalist
:
فردی که به طور خاص در مورد حملات ناگهانی یا دورهای تحقیق و مطالعه میکند.