معنی فارسی passemeasure

B1

پاسیمتر، ابزاری برای اندازه‌گیری در زمینه‌های هنری و خلاقانه که به تحقق تناسبات و تعادل کمک می‌کند.

A tool or method for measuring used particularly in art and creative contexts.

example
معنی(example):

پاسیمتر معمولاً به معنی ابزاری برای اندازه‌گیری در یک زمینه خلاقانه است.

مثال:

A passemeasure often refers to a means of measuring in a creative context.

معنی(example):

هنرمند از پاسیمتر برای ایجاد تناسبات متعادل در اثرش استفاده کرد.

مثال:

The artist used a passemeasure to create balanced proportions in her work.

معنی فارسی کلمه passemeasure

: معنی passemeasure به فارسی

پاسیمتر، ابزاری برای اندازه‌گیری در زمینه‌های هنری و خلاقانه که به تحقق تناسبات و تعادل کمک می‌کند.