معنی فارسی passementing
B1فرآیند کار بر روی تزیین و افزودن پاسمان به پارچه یا محصولات دوخت.
The act of applying ornamental trim or embellishments to textiles or fabric items.
- VERB
example
معنی(example):
او بعدازظهر را به پاسمانکاری لحاف گذراند.
مثال:
She spent the afternoon passementing a quilt.
معنی(example):
هنرمندان مشغول پاسمانکاری بر روی قطعات مختلف پارچه هستند.
مثال:
The artisans are busy passementing various textile pieces.
معنی فارسی کلمه passementing
:
فرآیند کار بر روی تزیین و افزودن پاسمان به پارچه یا محصولات دوخت.