معنی فارسی patheticate

B1

عملی که به چیزی حالتی غمگین و افسرده می‌دهد.

To make something appear pitiful or worthy of pity.

example
معنی(example):

پاتتیکت کردن به معنای به نظر آوردن چیزی به عنوان پاتتیکال است.

مثال:

To patheticate is to make something appear more pathetic.

معنی(example):

او تمایل دارد که مشکلاتش را پاتتیکت کند تا همدردی بگیرد.

مثال:

She tends to patheticate her struggles to gain sympathy.

معنی فارسی کلمه patheticate

: معنی patheticate به فارسی

عملی که به چیزی حالتی غمگین و افسرده می‌دهد.