معنی فارسی pengun
A2نوعی از پرندههای دریایی که به طور عمده در نیمکره جنوبی و به ویژه در قطب جنوب یافت میشود.
A type of aquatic bird primarily found in the Southern Hemisphere, especially Antarctica.
- NOUN
example
معنی(example):
پنگوئن به طور بازیگوشی از تپه برفی سر خورد.
مثال:
The pengun took a playful slide down the snowy hill.
معنی(example):
در قطب شمال، پنگوئن بر روی یخ به جستجوی جفتش رفت.
مثال:
In the Arctic, the pengun waddled over the ice to find its mate.
معنی فارسی کلمه pengun
:
نوعی از پرندههای دریایی که به طور عمده در نیمکره جنوبی و به ویژه در قطب جنوب یافت میشود.