معنی فارسی perceivedly
B1به وضوح و به آسانی قابل درک.
In a way that is perceived or understood by others.
- ADVERB
example
معنی(example):
او بعد از آموزش به طور قابل درکتری اعتماد به نفس بیشتری داشت.
مثال:
She was perceivedly more confident after her training.
معنی(example):
وضعیت به طور قابل درکتری آرامتر از آنچه که واقعاً بود به نظر میرسید.
مثال:
The situation was perceivedly calmer than it actually was.
معنی فارسی کلمه perceivedly
:
به وضوح و به آسانی قابل درک.