معنی فارسی perceivance
B2درک، حساست و توانایی درک و تحلیل وضعیت یا چیزها.
The act of perceiving or understanding something.
- NOUN
example
معنی(example):
درک او از وضعیت به او کمک کرد تا تصمیمات بهتری بگیرد.
مثال:
His perceivance of the situation helped him make better decisions.
معنی(example):
درک مورد نیاز در هنر میتواند با تمرین تقویت شود.
مثال:
The perceivance required in art can be developed with practice.
معنی فارسی کلمه perceivance
:
درک، حساست و توانایی درک و تحلیل وضعیت یا چیزها.