معنی فارسی perfumeress

B1

زنی که عطرها را طراحی و تولید می‌کند.

A female perfumer.

example
معنی(example):

عطر ساز زن عطر منحصر به فرد خود را خلق کرد.

مثال:

The perfumeress crafted her own signature scent.

معنی(example):

به عنوان یک عطر ساز زن ماهر، او به خاطر عطرهای هنری خود معروف بود.

مثال:

As a skilled perfumeress, she was known for her artistic fragrances.

معنی فارسی کلمه perfumeress

: معنی perfumeress به فارسی

زنی که عطرها را طراحی و تولید می‌کند.