معنی فارسی permanentised
B1دائمی کردن، تبدیل به وضعیت دائمی کردن یک شی یا موقعیت.
Made something permanent.
- VERB
example
معنی(example):
آنها پروژه خود را پس از آزمایشهای موفق دائمی کردند.
مثال:
They permanentised their project after successful trials.
معنی(example):
سازمان سیاستهای خود را برای اطمینان از انسجام دائمی کرد.
مثال:
The organization permanentised its policies to ensure consistency.
معنی فارسی کلمه permanentised
:
دائمی کردن، تبدیل به وضعیت دائمی کردن یک شی یا موقعیت.