معنی فارسی permiss
B2پرمیس، به معنای اجازه دادن یا نداشتن محدودیت
Indicating a state that allows for freedom or flexibility.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
سیاست مدرسه در مورد ارسال دیرهنگام پرمیس است.
مثال:
The school policy is permiss about late submissions.
معنی(example):
پرمیس بودن میتواند به ایجاد یک محیط یادگیری بهتر کمک کند.
مثال:
Being permiss can help create a better learning environment.
معنی فارسی کلمه permiss
:
پرمیس، به معنای اجازه دادن یا نداشتن محدودیت