معنی فارسی permissibility
B2مجوزپذیری، به معنای قابلیت مجاز بودن یا مورد قبول واقع شدن
The quality of being permissible; allowances made by rules.
- NOUN
example
معنی(example):
مجوز عملیات زیر سوال رفت.
مثال:
The permissibility of the actions was questioned.
معنی(example):
درک مجاز بودن رفتارهای خاص میتواند پیچیده باشد.
مثال:
Understanding the permissibility of certain behaviors can be complex.
معنی فارسی کلمه permissibility
:
مجوزپذیری، به معنای قابلیت مجاز بودن یا مورد قبول واقع شدن