معنی فارسی permitter
B1شخص یا نهادی که اجازه یا مجوز چیزی را صادر میکند.
One who grants permission or authorization.
- NOUN
example
معنی(example):
مجوزدهنده رویداد اطمینان حاصل کرد که همه به قوانین عمل کردند.
مثال:
The permitter of the event ensured everyone followed the rules.
معنی(example):
به عنوان یک مجوزدهنده، او صلاحیت اعطای دسترسی را داشت.
مثال:
As a permitter, he had the authority to grant access.
معنی فارسی کلمه permitter
:
شخص یا نهادی که اجازه یا مجوز چیزی را صادر میکند.