معنی فارسی perturbance

B2

مقابله یا تحریک روحی و عاطفی، به‌ویژه در صدا یا رفتار.

A disturbance or agitation, often related to emotional states.

example
معنی(example):

اختلال در صدای او نشان داد که ناراحت است.

مثال:

The perturbance in her voice indicated she was upset.

معنی(example):

در جو جلسه یک اختلال قابل توجه وجود داشت.

مثال:

There was a notable perturbance in the meeting atmosphere.

معنی فارسی کلمه perturbance

: معنی perturbance به فارسی

مقابله یا تحریک روحی و عاطفی، به‌ویژه در صدا یا رفتار.