معنی فارسی perturbant
B1چیزی که باعث اختلال یا ناآرامی میشود.
Causing disturbance or agitation.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
اثر نگرانکننده سر و صدا کل محله را ناراحت کرد.
مثال:
The perturbant effects of the noise troubled the whole neighborhood.
معنی(example):
او اطلاعات نگرانکننده را سخت قابل تحمل میدانست.
مثال:
He found the perturbant information hard to bear.
معنی فارسی کلمه perturbant
:
چیزی که باعث اختلال یا ناآرامی میشود.