معنی فارسی perturbational
B1مربوط به اختلال، به تغییر یا بینظمی اشاره دارد.
Relating to or characterized by disturbance.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
جنبههای اختلالی مطالعه به تفصیل مورد بحث قرار گرفت.
مثال:
The perturbational aspects of the study were discussed in detail.
معنی(example):
او در دینامیک اختلالی در فیزیک تخصص دارد.
مثال:
She specialized in perturbational dynamics in physics.
معنی فارسی کلمه perturbational
:
مربوط به اختلال، به تغییر یا بینظمی اشاره دارد.