معنی فارسی perturbate

B1

مختل کردن، ناپایدار کردن.

To disturb or unsettle.

example
معنی(example):

سر و صدای بیش از حد می‌تواند تمرکز شما را مختل کند.

مثال:

Excessive noise can perturbate your focus.

معنی(example):

اجازه ندهید استرس تصمیم‌گیری شما را مختل کند.

مثال:

Don't let stress perturbate your decision-making.

معنی فارسی کلمه perturbate

: معنی perturbate به فارسی

مختل کردن، ناپایدار کردن.