معنی فارسی phoneiest
B1بیشترین شدتی که شبیه به صدا یا حالت تلفن باشد.
The most exaggerated quality reminiscent of a phone voice.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این نوزاندگی فونیرترین نمایش است که تا به حال دیدهام.
مثال:
That was the phoneiest performance I've ever seen.
معنی(example):
او فونیرترین بهانه را برای ترک مهمانی ارائه داد.
مثال:
She gave the phoneiest excuse to leave the party.
معنی فارسی کلمه phoneiest
:
بیشترین شدتی که شبیه به صدا یا حالت تلفن باشد.