معنی فارسی phonographer

B2

شخصی که صداهای زبان‌ها را مطالعه می‌کند.

A person who studies the sounds of languages.

example
معنی(example):

یک فونوشناس به مطالعه صداهای زبان‌ها می‌پردازد.

مثال:

A phonographer studies the sounds of languages.

معنی(example):

فونوشناس مجموعه‌ای از ضبط‌های صوتی مختلف را برای تحلیل جمع‌آوری کرد.

مثال:

The phonographer collected various sound recordings for analysis.

معنی فارسی کلمه phonographer

: معنی phonographer به فارسی

شخصی که صداهای زبان‌ها را مطالعه می‌کند.