معنی فارسی photoluminescence
B1پدیدهای که در آن یک ماده پس از جذب فوتونها، انرژی را به شکل نور دوباره منتشر میکند.
A phenomenon in which a material absorbs photons and re-emits energy in the form of light.
- NOUN
example
معنی(example):
فتولومینسانس زمانی رخ میدهد که مادهای فوتونها را جذب کرده و دوباره آنها را انتشار میدهد.
مثال:
Photoluminescence occurs when a material absorbs photons and re-emits them.
معنی(example):
تحقیق بر روی خواص فوتولومینسانس برخی از نیمههادیها متمرکز بود.
مثال:
The research focused on the photoluminescence properties of certain semiconductors.
معنی فارسی کلمه photoluminescence
:
پدیدهای که در آن یک ماده پس از جذب فوتونها، انرژی را به شکل نور دوباره منتشر میکند.