معنی فارسی phrenicectomy
B2عمل جراحی برای برداشتن هر قسمتی از دیافراگم، که ممکن است به دلیل تومور یا آسیب صورت گیرد.
Surgical removal of the phrenic nerve or portions of it.
- NOUN
example
معنی(example):
پزشک روند عمل فренکتومی را به بیمار توضیح داد.
مثال:
The doctor explained the phrenicectomy procedure to the patient.
معنی(example):
فренکتومی اغلب برای برخی از شرایط پزشکی ضروری است.
مثال:
A phrenicectomy is often necessary for certain medical conditions.
معنی فارسی کلمه phrenicectomy
:
عمل جراحی برای برداشتن هر قسمتی از دیافراگم، که ممکن است به دلیل تومور یا آسیب صورت گیرد.