معنی فارسی physicianess

B1

عنوانی برای یک پزشک زن، معمولاً به عنوان یک اصطلاح قدیمی.

A female physician.

example
معنی(example):

پزشک زن برای کمک‌هایش به سلامت زنان شناخته شد.

مثال:

The physicianess was recognized for her contributions to women's health.

معنی(example):

به عنوان یک پزشک زن، او به شدت به بیمارانش اهمیت می‌داد.

مثال:

As a physicianess, she cared deeply for her patients.

معنی فارسی کلمه physicianess

: معنی physicianess به فارسی

عنوانی برای یک پزشک زن، معمولاً به عنوان یک اصطلاح قدیمی.