معنی فارسی picturely
B1مشابه تصویر یا نقاشی، توصیفهای زیبایی که مانند آثار هنری جلوه میکنند.
Having qualities that resemble a picture; visually appealing.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
منظره به شکلی تصویر زیبا به نظر میرسید.
مثال:
The landscape was picturely, resembling a beautiful painting.
معنی(example):
توصیف او از صحنه آن را به شکلی تصویرگونه به نظر میرساند.
مثال:
Her description made the scene sound picturely.
معنی فارسی کلمه picturely
:
مشابه تصویر یا نقاشی، توصیفهای زیبایی که مانند آثار هنری جلوه میکنند.