معنی فارسی picturelike
B1مانند تصویر، به ویژه در توصیف ظرافت یا زیبایی.
Resembling a picture; idealized or beautiful.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
غروب آنقدر زیبا بود که شبیه یک تصویر به نظر میرسید.
مثال:
The sunset was so beautiful, it looked picturelike.
معنی(example):
لباس او کیفیتی شبیه تصویر داشت که توجهها را جلب کرد.
مثال:
Her dress had a picturelike quality that turned heads.
معنی فارسی کلمه picturelike
:
مانند تصویر، به ویژه در توصیف ظرافت یا زیبایی.