معنی فارسی piercel
B1سوراخ کردن، ایجاد یک سوراخ یا نفوذ در یک ماده.
To penetrate or make a hole in a substance.
- VERB
example
معنی(example):
او تصمیم گرفت پارچه را برای لباس جدید سوراخ کند.
مثال:
He decided to piercel the fabric for the new dress.
معنی(example):
هنرمند از ابزاری برای سوراخ کردن خاک رس به دقت استفاده کرد.
مثال:
The artist used a tool to piercel the clay carefully.
معنی فارسی کلمه piercel
:
سوراخ کردن، ایجاد یک سوراخ یا نفوذ در یک ماده.