معنی فارسی piggie

B1

اصطلاحی مهربانانه برای خوک،通常 برای توصیف بچه‌خوکی یا خوکی کوچک استفاده می‌شود.

A diminutive or affectionate term for a pig, often used for piglets.

example
معنی(example):

پگگی به شوق در گل و لای جست و خیز کرد.

مثال:

The piggie wiggled excitedly in the mud.

معنی(example):

کودکان دوست دارند با پگگی اسباب‌بازی خود بازی کنند.

مثال:

Children love to play with their toy piggie.

معنی فارسی کلمه piggie

: معنی piggie به فارسی

اصطلاحی مهربانانه برای خوک،通常 برای توصیف بچه‌خوکی یا خوکی کوچک استفاده می‌شود.