معنی فارسی pinchem
B1نیشگون گرفتن، با انگشت یا ناخن کمترین فشار را به پوست وارد کردن که برای آزمایش احساس واقعی یا توجه به چیزی به کار میرود.
To squeeze or grip the skin with one's fingers, typically to check if something is real or to get attention.
- VERB
example
معنی(example):
او به بازوی من یک نیشگون گرفت.
مثال:
He gave me a pinch on the arm.
معنی(example):
گاهی اوقات، شما فقط باید خودتان را نیشگون بگیرید تا باور کنید واقعی است.
مثال:
Sometimes, you just need to pinch yourself to believe it's real.
معنی فارسی کلمه pinchem
:
نیشگون گرفتن، با انگشت یا ناخن کمترین فشار را به پوست وارد کردن که برای آزمایش احساس واقعی یا توجه به چیزی به کار میرود.