معنی فارسی piscator

B2

شخصی که به طور خاص به ماهی‌گیری می‌پردازد.

A fisherman; someone who practices the art of fishing.

noun
معنی(noun):

A fisherman; an angler.

example
معنی(example):

ماهی‌گیر در هنر ماهی‌گیری به خوبی آگاه بود.

مثال:

The piscator was well-versed in the art of fishing.

معنی(example):

یک ماهی‌گیر اغلب ساعت‌ها را برای صید ایده‌آل منتظر می‌ماند.

مثال:

A piscator often spends hours waiting for the perfect catch.

معنی فارسی کلمه piscator

: معنی piscator به فارسی

شخصی که به طور خاص به ماهی‌گیری می‌پردازد.