معنی فارسی pitiedly

B1

به شیوه‌ای که در آن دلسوزی احساس می‌شود.

In a way that expresses pity.

example
معنی(example):

او به طرز دلسوزی درباره فرصت‌های از دست رفته‌اش صحبت کرد.

مثال:

He spoke pitiedly about his lost opportunities.

معنی(example):

او با دیدن هنرمند در حال مبارزه به طرز دلسوزی آه کشید.

مثال:

She sighed pitiedly at the sight of the struggling artist.

معنی فارسی کلمه pitiedly

: معنی pitiedly به فارسی

به شیوه‌ای که در آن دلسوزی احساس می‌شود.