معنی فارسی pitiably
B1به طور تاسفآور یا دلخراش.
In a manner that arouses pity.
- ADVERB
example
معنی(example):
کودک در جمع به طرز تکاندهندهای تنها بود.
مثال:
The child was pitiably alone in the crowd.
معنی(example):
او به طرز ناامیدکنندهای به بشقاب خالیاش نگاه کرد.
مثال:
She looked pitiably at her empty plate.
معنی فارسی کلمه pitiably
:
به طور تاسفآور یا دلخراش.