معنی فارسی planeting

B1

فرایند یا عمل به وجود آوردن یا قرار دادن سیارات یا قمرها.

The act of creating or placing planets or moons.

example
معنی(example):

نصب قمرهای جدید در اطراف سیاره غول‌پیکر کار هیجان‌انگیزی بود.

مثال:

Planeting new moons around the giant planet was an exciting task.

معنی(example):

فرایند سیاره‌گذاری شامل محاسبات پیچیده‌ای است.

مثال:

The planeting process involves complex calculations.

معنی فارسی کلمه planeting

: معنی planeting به فارسی

فرایند یا عمل به وجود آوردن یا قرار دادن سیارات یا قمرها.