معنی فارسی planful
B2برنامهریز، به معنای داشتن نگرش و رویهای که در آن تصمیمات و اقدامات به دقت و به منظور دستیابی به اهداف مشخص انجام میشود.
Characterized by careful planning and foresight.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
او درباره انتخابهای شغلیاش بسیار برنامهریزی شده است.
مثال:
She is very planful about her career choices.
معنی(example):
برنامهریزی کردن به دستیابی به اهداف بلندمدت کمک میکند.
مثال:
Being planful helps to achieve long-term goals.
معنی فارسی کلمه planful
:
برنامهریز، به معنای داشتن نگرش و رویهای که در آن تصمیمات و اقدامات به دقت و به منظور دستیابی به اهداف مشخص انجام میشود.