معنی فارسی planfulness
B2برنامهریزی، به معنای کیفیت یا حالت برنامهریزی و دقت در انجام امور.
The quality of being planful; the state of being characterized by careful planning.
- NOUN
example
معنی(example):
برنامهریزی او منجر به یک پروژه موفق شد.
مثال:
Her planfulness resulted in a successful project.
معنی(example):
برنامهریزی برای مدیریت مؤثر زمان ضروری است.
مثال:
Planfulness is essential for effective time management.
معنی فارسی کلمه planfulness
:
برنامهریزی، به معنای کیفیت یا حالت برنامهریزی و دقت در انجام امور.