معنی فارسی planoblast

B1

سلول جنینی که در فرآیندهای مربوط به برنامه‌ریزی و شکل‌گیری بافت‌ها نقش دارد.

An embryonic cell involved in the formation and structuring of tissues or plans.

example
معنی(example):

پلانوبلاست یک سلول جنینی است که به تشکیل برنامه‌ها متعلق است.

مثال:

The planoblast is an embryonic cell related to the formation of plans.

معنی(example):

در زیست‌شناسی توسعه، پلانوبلاست نقش حیاتی دارد.

مثال:

In developmental biology, the planoblast plays a crucial role.

معنی فارسی کلمه planoblast

: معنی planoblast به فارسی

سلول جنینی که در فرآیندهای مربوط به برنامه‌ریزی و شکل‌گیری بافت‌ها نقش دارد.