معنی فارسی planterdom

B1

پلانترودم، سیستم و جامعه‌ای که در آن کشاورزی و کشت گیاهان اولویت دارد.

A domain or environment involving the practice of agriculture and cultivation of plants.

example
معنی(example):

پلانترودم معمولاً با مزارع وسیع محصولات مشخص می‌شود.

مثال:

Planterdom is often characterized by large fields of crops.

معنی(example):

در پلانترودم، مشارکت جامعه برای موفقیت حیاتی است.

مثال:

In planterdom, community involvement is vital for success.

معنی فارسی کلمه planterdom

: معنی planterdom به فارسی

پلانترودم، سیستم و جامعه‌ای که در آن کشاورزی و کشت گیاهان اولویت دارد.