معنی فارسی plantership
B1عمل یا وضعیت شخصی که مسئولیت باغ یا کاشت گیاهان را بر عهده دارد.
The state of being a planter and managing plant growth.
- NOUN
example
معنی(example):
سرپرستی او باعث شکوفایی باغ شد.
مثال:
His plantership helped the garden flourish.
معنی(example):
با سرپرستی آنها، جامعه پارک جدیدی را تأسیس کرد.
مثال:
With their plantership, the community established a new park.
معنی فارسی کلمه plantership
:
عمل یا وضعیت شخصی که مسئولیت باغ یا کاشت گیاهان را بر عهده دارد.
