معنی فارسی planterly
B1با محبت، به شیوهی ملایم و ظریفی که نشاندهندهی توجه و مراقبت باشد.
In a manner that is caring and nurturing.
- ADVERB
example
معنی(example):
او هر آخر هفته در باغ با محبت کار میکند.
مثال:
He worked planterly in the garden every weekend.
معنی(example):
کاشت دانهها با محبت میتواند به برداشت فراوانی منجر شود.
مثال:
Planting seeds planterly can lead to a bountiful harvest.
معنی فارسی کلمه planterly
:
با محبت، به شیوهی ملایم و ظریفی که نشاندهندهی توجه و مراقبت باشد.