معنی فارسی plasmolysing
B1پلاسمولیز کردن: عملی که در آن سلولهای گیاهی را در شرایط خاص قرار میدهند تا از دست دادن آب و نتایج آن را بررسی کنند.
The act of inducing plasmolysis in plant cells, typically for experimental study.
- verb
verb
معنی(verb):
To cause or undergo plasmolysis.
example
معنی(example):
فرایند پلاسمولیز کردن نشان میدهد که سلولها چگونه به از دست دادن آب پاسخ میدهند.
مثال:
The process of plasmolysing reveals how cells respond to water loss.
معنی(example):
پژوهشگران در حال پلاسمولیز کردن گیاهان مختلف برای مشاهده واکنشهای آنها هستند.
مثال:
Researchers are plasmolysing different plants to observe their reactions.
معنی فارسی کلمه plasmolysing
:
پلاسمولیز کردن: عملی که در آن سلولهای گیاهی را در شرایط خاص قرار میدهند تا از دست دادن آب و نتایج آن را بررسی کنند.