معنی فارسی plasmolyzes
B1پلاسمولیز کردن: عمل انجام پلاسمولیز تا تاثیرات آن روی سلولها مورد بررسی قرار گیرد.
To perform the action of plasmolysis on plant cells, often for scientific observation.
- verb
verb
معنی(verb):
To cause, or to undergo plasmolysis
example
معنی(example):
دانشمند سلولها را پلاسمولیز میکند تا ساختار آنها را مورد مطالعه قرار دهد.
مثال:
The scientist plasmolyzes the cells to study their structure.
معنی(example):
در آزمایش، او چند نوع سلول را پلاسمولیز میکند.
مثال:
In the experiment, she plasmolyzes several types of cells.
معنی فارسی کلمه plasmolyzes
:
پلاسمولیز کردن: عمل انجام پلاسمولیز تا تاثیرات آن روی سلولها مورد بررسی قرار گیرد.