معنی فارسی platformish
B1به شیوهای که شبیه به پلتفرمها میباشد، بدون اینکه به طور کامل آنها را رعایت کند.
In a manner that is somewhat characteristic of a platform.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
این رابط کاربری احساس پلتفرمی دارد که کاربران آن را دوست دارند.
مثال:
The interface has a platformish feel to it that users love.
معنی(example):
ایدههای او کمی پلتفرمی بود و مفاهیم را از چارچوبهای موجود قرض گرفته بود.
مثال:
His ideas were a bit platformish, borrowing concepts from existing frameworks.
معنی فارسی کلمه platformish
:
به شیوهای که شبیه به پلتفرمها میباشد، بدون اینکه به طور کامل آنها را رعایت کند.