معنی فارسی platformy

B1

شامل ویژگی‌ها یا عناصر مربوط به پلتفرم‌ها، به‌ویژه در طراحی یا عملکرد.

Having characteristics or qualities typical of a platform.

example
معنی(example):

طراحی جدید بسیار پلتفرمی و کاربرپسند به نظر می‌رسد.

مثال:

The new design feels very platformy and user-friendly.

معنی(example):

توضیحات او بسیار پلتفرمی بود و مفهوم را قابل فهم کرد.

مثال:

His explanations were quite platformy, making the concept easy to grasp.

معنی فارسی کلمه platformy

: معنی platformy به فارسی

شامل ویژگی‌ها یا عناصر مربوط به پلتفرم‌ها، به‌ویژه در طراحی یا عملکرد.