معنی فارسی platyglossal
B1پلاتیگلوسال به ویژگیهای مربوط به زبان یا سطح صاف ماهیان اشاره دارد.
Relating to a flat or flattened tongue, particularly in certain species.
- ADJECTIVE
example
معنی(example):
دانشمند ویژگی پلاتیگلوسال گونه جدید را توصیف کرد.
مثال:
The scientist described the platyglossal character of the new species.
معنی(example):
ویژگیهای پلاتیگلوسال میتوانند برای بقای ماهی حیاتی باشند.
مثال:
Platyglossal traits can be critical for the fish's survival.
معنی فارسی کلمه platyglossal
:
پلاتیگلوسال به ویژگیهای مربوط به زبان یا سطح صاف ماهیان اشاره دارد.