معنی فارسی playdays
A2روزهای متعددی که در آنها فعالیتهای بازی و سرگرمی برگزار میشود.
Multiple days dedicated to fun and game activities.
- NOUN
example
معنی(example):
ما چند روز بازی در این ماه برنامهریزی کردهایم.
مثال:
We have scheduled several playdays this month.
معنی(example):
مرکز اجتماعی روزهای بازی را برای خانوادهها برگزار میکند.
مثال:
The community center hosts playdays for families.
معنی فارسی کلمه playdays
:
روزهای متعددی که در آنها فعالیتهای بازی و سرگرمی برگزار میشود.