معنی فارسی playdown

B2

کاهش دادن اهمیت یا جدیّت یک موضوع یا واقعه.

To reduce the significance or seriousness of something.

noun
معنی(noun):

Any match that is part of a playoff.

example
معنی(example):

مربی تصمیم گرفت به شکست‌های اخیر تیم کم اهمیت بدهد.

مثال:

The coach decided to play down the team's recent losses.

معنی(example):

او سعی کرد دستاورد خود را کم اهمیت کند، اما ما همه می‌دانستیم که چقدر عالی بود.

مثال:

He tried to play down his achievement, but we all knew how great it was.

معنی فارسی کلمه playdown

: معنی playdown به فارسی

کاهش دادن اهمیت یا جدیّت یک موضوع یا واقعه.