معنی فارسی playeress
B1بازیکن زن، به زنی گفته میشود که در یک ورزش یا بازی نقش فعال دارد.
A female player, especially in a sport or game.
- NOUN
example
معنی(example):
بازیکن زن با اعتماد به نفس به زمین آمد.
مثال:
The playeress took to the field with confidence.
معنی(example):
او در مسابقه به عنوان یک بازیکن زن با استعداد خود را ثابت کرد.
مثال:
She proved herself as a talented playeress in the tournament.
معنی فارسی کلمه playeress
:
بازیکن زن، به زنی گفته میشود که در یک ورزش یا بازی نقش فعال دارد.