معنی فارسی playfellowship
B1همکاری در یک فعالیت بازی که معمولا شامل همکاری و دوستی است.
A collaboration or companionship through play, fostering creativity and relationships.
- OTHER
example
معنی(example):
همکاری در بازی به آنها اجازه داد که به خلاقیت خود بپردازند.
مثال:
The playfellowship allowed them to explore creativity together.
معنی(example):
از طریق همکاری در بازی، دوستیهای پایداری را ایجاد کردند.
مثال:
Through the playfellowship, they made lasting friendships.
معنی فارسی کلمه playfellowship
:
همکاری در یک فعالیت بازی که معمولا شامل همکاری و دوستی است.