معنی فارسی plethory

B1

تعداد زیادی از چیزها یا گزینه‌ها که به سختی قابل مدیریت هستند.

A large or excessive amount of something.

example
معنی(example):

تعداد زیاد گزینه‌های موجود انتخاب را دشوار کرده بود.

مثال:

The plethory of options available made it hard to choose.

معنی(example):

او از حجم زیاد مشاوره‌هایی که دوستانش داده بودند غرق شده بود.

مثال:

She was overwhelmed by the plethory of advice given by friends.

معنی فارسی کلمه plethory

: معنی plethory به فارسی

تعداد زیادی از چیزها یا گزینه‌ها که به سختی قابل مدیریت هستند.